عطریانفر می‌گوید: ما خدمت حسین مرعشی(سخنگوی کارگزاران) گفت‌وگو کردیم و چون واژه لیبرالیسم کج‌تابی دارد، این لفظ را در شأن و در مصلحت کارگزاران نمی‌دانیم. پذیرفته شد که کارگزاران چنین عنوانی را برای خود به رسمیت نمی‌شناسد.

به گزارش مشرق، عصر یک روز پاییزی به دفتر خبرگزاری آمد و حدود 3 ساعت میزبانش بودیم. پس از گپ و گفت کوتاهی در مورد موضوعاتی خارج از مباحث سیاسی، مصاحبه آغاز شد... مصاحبه‌ای که شروعش با سیاست‌ورزی هاشمی رفسنجانی بود و به شرایط کنونی حزب کارگزاران و نسبت آنها با اصلاح‌طلبان و سرلیستی محمدرضا عارف در انتخابات دهم رسید. گرچه معتقد بود که همتراز عارف برای سرلیستی اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم فراوان است.

بخش اول با محمد عطریانفر عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران پس از اعمال نظرنهایی وی و و برخی حذفیات و اضافه‌ کردن برخی جملات از سوی ایشان ذیلاً منتشر می‌شود. بخش دوم این گفت‌وگو که اختصاصاً به موضوع عملکرد و مواضع آیت‌الله هاشمی رفسنجانی مرتبط است، به زودی منتشر می‌شود.

«محورهای کلیدی این مصاحبه در انتهای همین مصاحبه قابل دسترسی است»

گفته می‌شود حزب کارگزاران سازندگی در انتخابات مجلس در بین اصلاح‌طلبان برای خود نوعی محوریت قائل است و می‌گوید که با توجه به اینکه دولت نزدیک به کارگزاران است باید اصلاح‌طلبان به محوریت این حزب تن بدهند.

ابتدا اشاره‌ای به جبهه‌بندی‌های دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب داشته باشیم. ( چپ و راست) این دو جبهه که در برابر هم صف‌آرایی سیاسی دارند، هر دو در حاکمیت از منظر سیاسی و مبانی حقوقی حسب قانون اساسی به رسمیت شناخته شده‌اند. این جبهه‌بندی‌ها در درون خود می‌تواند واجد جریان افراطی و میانه‌رو باشند. اما بخش پایدار و ماندگار آن معتدلین و میانه‌روها هستند. اصلاح‌طلبان نیز خارج از این قواره نیستند، بیش از 20 گروه‌ آنها را مشاهده می‌کنیم که وفق قانون مجوزهایی را برای فعالیت حزبی دریافت کرده‌اند.

جبهه اصلاحات دو تیپ از این گروه‌ها را در دل خود دارد. گروه‌هایی که جنبه محوری و موثر دارند و طیف دوم، جماعت‌های کوچکتری که بیشتر نقش اقماری دارند.

کارگزاران از جمله گروه‌های اصلاح‌طلبی است که از موقعیت جّدی‌، موثر، تاریخی و از گفتمان مناسب‌ و معتدل‌تری برخوردار است. گروه‌هایی مانند مجمع روحانیون مبارز، حزب مشارکت، حزب اعتماد ملی و سازمان مجاهدین انقلاب احزابی هستند که به اقتضای شرایط تاریخی در گذشته واجد موقعیتی مشابه کارگزاران بوده‌اند، اما در حال حاضر حداقل دو گروه از آنها یعنی مشارکت ومجاهدین، به دلایل سیاسی یا حقوقی و قضایی دچار توقف فعالیت شده‌اند.

علاوه بر این حزب اعتماد ملی هم چون به شدت متکی به شخصیت‌ محوری خود یعنی جناب آقای کروبی بود و ایشان بنا به دلایلی در حصر قرار دارند، لذا چندان فعالیت موثری از ناحیه این حزب مشاهده نمی‌‌شود. البته اظهارنظرها یا تحرکات سیاسی از ناحیه برخی اعضای آن مشاهده می‌شود که باید بیشتر به صفت فردی افراد تعبیر کرد. از این رو در این میان حزبی که تاحدودی منسجم‌ و با برنامه‌ است، فعلاحزب کارگزاران است.

البته مجمع روحانیون نیز مجمعی روحانی‌مدار و واجد شخصیت معنوی برای اصلاح‌طلبان و نقش آن مجمع، شیوخیت، قضاوت و ایجاد الفت میان احزاب است. بنابراین به صورت کاملا طبیعی در میان اصلاح‌طلبان، کارگزاران از موقعیت فعاّل و برجسته‌ و بقول شما "محوریت" برخوردار است.

با توجه به جایگاهی که برای حزب کارگزاران در انتخابات برشمردید، شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان در عرض کارگزاران تشکیل شده؟ یا قرار است کارگزاران نیز در ذیل این شورای عالی به امور انتخابات اسفندماه بپردازد؟

 احزاب درون یک جبهه، نهادهای مرجع حل اختلافی دارند که در مقاطع بحرانی نقش‌آفرینی می‌کنند. همانند جبهه اصولگرایان که شخصیت‌هایی مانند آقایان یزدی و مصباح را دارند، این افراد به عنوان مرجعیت روحانی- سیاسی، محل رجوعی برای حل اختلافات‌ هستند. این نقشی که امروز شما در حوزه اصلاحات شاهد آن هستید و حول آقایان خاتمی و هاشمی تشخّص پیدا کرده، به لحاظ عرفی و حقوقی در میان جبهه اصلاحات دارای همین موقعیت و مرجعّیت است.

در انتخابات مجلس دهم، قرار نیست تکلیف مصادیق و یا نامزدهای رقابت‌های حوزه‌های انتخابیه شهرستان‌ها، در تهران رقم بخورد. منطق فعالیت‌های تعمیم‌یافته حزبی، مطابق نقشه راهی خواهد بود تا در حوزه‌های انتخابیه، شخصیت‌های محلی بتوانند وفق گفتمان مورد توافق، مصادیق را در قالب رقابت‌های درون جبهه‌ای‌ احراز و روشنگری کنند و اگر به مواردی از تعارض در میان مصادیق برخورد کردند، شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاحات، در مقام رفع تعارض حکمیت خواهد کرد.

آیا شما سر لیستی آقای عارف را در تهران پذیرفته‌اید؟

طرح موضوع سرلیستی هنوز خیلی زود است. احزاب ابتدا باید به تناسب شرایط حقوقی، افراد مناسبی را از طریق حوزه‌های انتخابیه، برای پارلمان نامزد کنند. اگر در تهران به این جمع‌بندی رسیدیم که آقای عارف هم علاقمند به چنین حضوری هستند، اولا حق طبیعی ایشان است که در انتخابات مشارکت کنند و اگر می‌خواهند این نقش را در جبهه اصلاحات عهده‌دار شوند، طبیعتا جبهه اصلاحات هم با نظر موافق در این زمینه با ایشان گفتگوهای خود را خواهد داشت.

آیا کسی هست که هم تراز آقای عارف در تهران برای سرلیستی باشد؟

 بله. دیگرانی هم هستند، امّا سرلیستی در گذشته نمادی برای به تصویرکشاندن هویت لیست بوده است. چون در گذشته اگر لیستی جمع‌آوری و عرضه می‌شد و در آن نامزدها از شهرت نسبی برخوردار نبودند، مردم نمی‌توانستند تصور روشنی از نوع گرایش‌ها داشته باشند، لذا سرلیست اهمیت داشت. اما امروز چون جبهه‌بندی‌ها کاملا از هم منّفک و روشن است و می‌توان جهت‌گیری لیست‌ها را فارغ از نامزدها به مخاطبین معرفی کرد، دیگر سرلیستی خیلی اهمیت ندارد. 

پس از37 سال سپری شدن از آغاز انقلاب، شخصیت‌هایی که واجد شأن نمایندگی بوده و موثر واقع می‌شوند، کم نیستند. از این حیث چندان لزومی ندارد کسی را خیلی برجسته کنیم. ضمن اینکه پیشاپیش قابل تصور است که آقای عارف به عنوان سرلیست تهران معرفی شوند.

البته کسانی که روی آقای عارف تاکید می‌کنند، با کمال حرمت، اعتبار و علاقه‌ای که شخصا نسبت به آقای عارف دارم، بیش از آنکه نظرشان معطوف به آینده پارلمان باشد، بیشتر معطوف به گذشته و سال 92 است و این رویکرد، شایسته نقش‌پذیری سیاسی برای آقای عارف در امر مجلس نیست.

خود ایشان هم اصراری بر آن ندارند و اطرافیانشان بیشتر به آن دامن می‌زنند و به این می‌گردد که ایشان در سال 92 کاری انجام دادند که دیگران گفتند، فداکاری بود. البته من در نقدی گفتم که ایشان کاری مهم‌تر از فداکاری انجام داد. ایشان تصمیم عاقلانه و درست سیاسی اتخاذ کردند‌ و از نظر من تصمیم عاقلانه و هوشمندانه سیاسی، ارزشمندتر از اقدام اخلاقی از جنس فداکاری است. در واقع کسی که فداکاری می‌کند، می‌تواند فداکاری هم نکند، اما اگر کسی تصمیم عاقلانه نگیرد، حتما بعداً خود را سرزنش می‌کند. لذا ایشان اگر اقدامی غیر از این انجام می‌داد، سیاست‌مداری واقع بین نبود و لطمه بزرگی به اندیشه اصلاحات وارد می‌شد. کما اینکه در سال 84 دوستان مشارکت با اصرار بر حضور جناب آقای دکتر معین و ضرورت وزن‌کشی سیاسی، بزرگترین خبط سیاسی خود را کردند و با این خطای تاریخی، احمدی‌نژاد را به قدرت رساندند.

جناب آقای عارف در سال 92 رفتاری هوشمندانه، عاقلانه و سیاسی انجام داد و مهمترین اجر و مزد ایشان، این است که در برابر این تصمیم درست سیاسی، ستایش می‌شوند. بنابراین سهم خود را به معنایی از جامعه مخاطب گرفته است.

علاوه بر این اگر بخواهیم به آینده نگاه کنیم، باید ببینیم آیا جناب آقای عارف، می‌تواند یک منزلت پارلمانی خوب داشته باشد، یا یک منزلت اجرایی و علمی برای ایشان بهتر و مناسب‌تر است؟ این موضوع قابل بحث است. ولو اینکه چنین اتفاقی هم بیفتد. آیا برای مدیریت پارلمانی که ترکیب‌اش را نمی‌دانیم، ایشان مناسب‌ترین گزینه است یا گزینه مناسبی است؟ طبیعتا انسان بین گزینه‌های مناسب، مناسب‌تر و مناسب‌ترین، گزینه مناسب‌ترین را انتخاب می‌کند.

ما در شرایط مقدماتی نمی‌توانیم آینده پارلمان را به این معنی، قطعی پیش بینی‌ کنیم که چه ترکیبی خواهد داشت. البته می‌توانیم آرزوهای خود را بیان کنیم که مجلس آینده، مجلسی با اکثریت قاطع اصلاح‌طلبان باشد که در چنین پارادایمی آقای عارف می‌تواند در مظّان انتخاب برای ریاست قرار گیرد. بنابراین این مسیری که برخی دوستان مطرح می‌کنند، منشأ صدور آن به هیچ عنوان، شخص آقای عارف نیست. ایشان انسان اخلاقی، هوشمندی و جزو افراد با شأن و شخصیت علمی است و موضوعاتی که بر پایه احتمالات مبهم از سوی برخی تدارک دیده می‌شود، نزد ایشان خیلی وجاهت ندارد.

با تمام این تفاسیر طرفداران آقای عارف می‌توانند با شما اینگونه بحث کنند که آقای عارف با کناره‌گیری خود از انتخابات 92، به آقای روحانی کمک کرد و اطلاح‌طلبان قدرت گرفتند. یعنی کناره‌گیری ایشان نقش مهمی در به قدرت رسیدن آقای روحانی داشت. لذا طرفداران آقای عارف هم می توانند انتظار داشته باشند که حالا اصلاح طلبان و کارگزاران باید کمک کنند تا آقای عارف رای بالایی آورده و رئیس مجلس شود.

اطلاح‌طلبان قدرت نگرفتند. اشتباه نشود. آقای روحانی رئیس‌جمهور شد. اطلاح‌طلبان هم به این امر راضی شدند. 

حالا نوبت کارگزاران نیست که به عارف کمک کند تا حتما سرلیست شود.

عرصه سیاست، عرصه واقع‌بینی و دو- دو تا چهار تا است. اگر جامعیت آقای عارف برای مدیریت مجلسی که نمی‌دانیم ترکیب‌اش چیست، احراز شود، حتما کارگزاران به ایشان کمک خواهد کرد. در واقع عرصه پارلمان، عرصه تامین منافع ملی است و بنا نیست ما برای کسی منفعت شخصی تدارک ببینیم. همه کسانی که به عرصه رقابت می‌آیند، هدف مقدسی دارند. حتی وقتی در اصول نگاه می‌کنیم چه بسا بین اصلاح‌طلبان و اصولگراها فصل مشترکی حاصل شود.

از منظر منفعت ملی، اگر چنانچه امروز به جای آقای روحانی، دکتر عارف رئیس‌جمهور بود و ما می‌توانستیم از پیش تبیین کنیم که روحانی چنین رفتار و موضع سیاسی و مدیریت موفقی می‌داشت، بین این دو مخیّر بودیم، کدام را انتخاب می‌کردیم؟ آیا می‌توان گفت به صرف اینکه آقای روحانی یک اصولگرای با منش و معتدل بوده است، بر دیگری از جناح اصلاح‌طلب رجحان ندارد؟ من به صفت عقل سیاسی خود معتقدم باید روی این موضوع تأمل کرد.

یعنی شما آقای روحانی را اصولگرا می‌دانید؟

پایه ایشان اصولگرایی است، اما رویکردش اصلاح‌طلبی است.

رویکرد ما به سمت تامین منافع مردم و ملت است، اگر امروز عنصری را همسو با مصلحت عمومی و به نفع مردم می‌دانیم و تا دیروز در اردوگاه ما نبوده است، چه بسا باید ایشان را انتخاب می‌کردیم.

اگر آقای عارف در نظرسنجی‌ها بالاتر از روحانی بود، شما بر مبنای این استدلال باز هم به آقای عارف می‌گفتید به نفع آقای روحانی کنار بکشد؟

خیر. این نظر مشروط است به جمع‌بندی شما که اگر روحانی به نفع عارف کنار برود، عارف حتما رئیس جمهور است، یا اگر عارف به نفع روحانی کنار برود، روحانی حتمأ رئیس جمهور است. شما وقتی به چنین توازنی برای قضاوت و مقایسه برسید، باید ببینید کدامیک از نظر منافع مردم، مناسب‌ترین گزینه برای اداره کشور هستند، طبعاً آن را انتخاب می‌کنید.

البته در عالم واقع، اولا آقای روحانی در نظرسنجی جلوتر بود. ثانیا گفتمانش نیز برتر بود و این گفتمان از هر حیث بر مخاطبان تاثیر داشت.

ما در مجلس آینده، باید منافع مردم را لحاظ کنیم. امروز اگر آقای ناطق نوری که در اصولگرایی ایشان شکی نداریم، به عرصه رقابت‌های پارلمانی بیاید، حتمأ مورد اقبال ماست. علی‌رغم اینکه عده‌ای فتنه‌گر می‌گویند، مواظب باشید. اینها دارند طعمه و دام می‌گذارند. البته کسی به آن توجهی نمی‌کند.

ما می‌گوییم آقای ناطق به عنوان محور اصولگرایان باید پا به عرصه انتخابات بگذارند چراکه این امر زمینه رقابت شرافتمندانه‌ای را بین خوب و خوب‌تر ایجاد خواهد کرد. شرایط فعلی سیاست عمومی کشور امروز به شرایط بعد از جنگ و بعد از رحلت امام بسیار شبیه است و باید حداکثر توافق‌ها را در جبهه‌های سیاسی تدارک ببینیم و روح آرامش را برای جامعه، کشور و مسئولان عالیرتبه نظام به ارمغان آوریم.

من از این گفتمان که معتدلین اصولگرا و اصلاح‌طلب پا به عرصه رقابت انتخابات مجلس بگذارند، به شدت دفاع می‌کنم. بنا بفرض اگر من به عنوان یک اصلاح طلب پیروز شدم، خودم را خوب‌تر و آن اقلیت اصولگرا را خوب می‌دانم و اگر فرد اصولگرایی حاکم شد، او نیز خود را خوب‌تر دیده و من را خوب می‌داند. لذا در این شرایط می‌توان گام‌های موفقی در مسیر منافع کشور برداشت.

اصلاح‌طلبان در برهه‌ای چندان با شما رفتار مهربانانه‌ای نداشتند و بویژه در آستانه مجلس ششم هرچه از دستشان برآمد علیه کارگزاران و شخص آقای هاشمی انجام دادند. اگر شرایطی پیش بیاید که شما بتوانید، انتقام بگیرید آیا از اصلاح‌طلبان (مانند آقای حجاریان) انتقام گفتمانی می‌گیرید؟

ما دعوای شخصی با کسی نداریم. دعوای ما دعوای گفتمانی است؛ آنها رویکرد آقای هاشمی را به رسمیت نمی‌شناختند و در برابر ایشان ایستادگی وبعضاً تخریب کردند و موضوع را از حد رفتارهای معتدل به سمت رادیکال برده و خلاف اصول و اخلاق سیاسی عمل کردند. اما الان آن موضوع، به اعتبار تغییر رویهّ آنان جمع شده و ما با کسی دعوا نداریم. برای چه دعوا کنیم؟ ما بدی را با خوبی پاسخ می‌دهیم.

در حال حاضر که کارگزاران به خاطر نزدیکی آقای روحانی و اطرافیانشان مانند آقای نوبخت و جهانگیری به آنها از اصلاح‌طلبان بسیار قدرتمندتر است، همچنان اطلاح‌طلبان را تحویل می‌گیرید، آیا مصداق همین بدی را با خوبی پاسخ دادن است؟

وضعیت قدرت کارگزاران در دولت اصلا اینگونه نیست. آقای نوبخت جزو تیم و حوزه شخصی آقای روحانی بوده است و نسبتی هم با کارگزاران ندارند. آقای جهانگیری هم به صفت صلاحیت‌شان به عنوان معاون اول انتخاب شده‌‌اند، لذا کارگزاران  به صفت حزبی سهمی از دولت ندارد. این دولت بیش از 20 عضو دارد، تک تک آنها را ببیند.

چپ و راست آقای روحانی جزو رفیقان شما هستند.

 رفاقت بحث شخصی است. لکن ما از کلّیت نگاه آقای روحانی و بخش بزرگی از سیاست‌های آن دفاع می‌کنیم. اما اینکه کارگزاران در حوزه قدرت سهمی گرفته باشند، باید بگویم سهمی به کارگزاران داده نشده است.

امروز بر گفتمان اصلاح‌طلبی هجمه‌هایی وارد می‌شود و این گفتمان میدانی برای فعالیت برابر ندارد. اما در عوض، طرف مقابل با خیالی آسوده و در امنیت و فراغ بال کار می‌کند و اصلاح‌طلبان با ترس و لرز در تلاش هستند. این عرصه، عرصه همسان و هم عرضی نیست، اما در عین حال شاهدیم این گفتمان در جامعه تفوقی پیدا می‌کند و این تفوق، به سمت آقای روحانی می‌رود. این محصول تلاش حزبی من نیست. این، نتیجه یک همگرایی اجتماعی است که رخ داده است. آنقدر محدودیت بوده که کاری نشده است. از 88 تاکنون تلاش و اقدامات حزبی کو؟ چند گروه که به دلیل ممنوعیت‌هایی از صحنه رقابت خارج‌ هستند.

پس این اقبال عمومی جامعه نسبت به یک نظریه منطقی برای اداره عمومی کشور، متعلق به خود جامعه است. درست وقتی که به کابینه دولت نگاه می‌کنید، می‌بینید که این کابینه و رئیس آن بنا به اقتضائات جامعه دست به انتخاب می‌زند. حال اگر کسی از آنها از درون کارگزاران بیرون بیاید، به معنی سهم‌خواهی حزب نیست. این مصداق آیه "اذا جاء نصرالله والفتح" است. این یک فتح خدایی است و ما سپاسگزاریم.

پس حالا که این فتح به قول شما خدایی شکل گرفته است، می‌خواهید جواب بدی‌های اصلاح‌طلبان را با خوبی پاسخ دهید؟

"ادفع باللتی هی احسن". ما گذشت داریم. چراکه شرایط عمومی از هر حیث برای کارگزاران به خوبی فراهم شده است. این هم محصول رفتار متعادل کارگزاران است که اثر خود را می‌گذارد. شما اگر مسیری را درست انتخاب کنید، خداوند در آن برکت قرار می‌دهد. این تکلیف ماست که در سیاست، هوشمندانه عمل کنیم ولی در جبر قدرت، نباید خود را در قله قاف بنشانیم. رای ما و قدرت ما محصول همراهی مردم است. اگر مردم از شما صداقت و راستی، عقلانیت و واقع‌بینی دیدند، رویکرد آنها به سمت شما خواهد بود.

چند سوال متفرقه دیگر هم اگر اجازه بدهید بپرسیم؛ شما هم مانند بخشی از اصلاح طلبان حزب ندا را بدلی می‌دانید؟

نه. من آنها را بدلی نمی‌دانم. آقای خرازی درمقام بیان " تمایزاتی" است که این تمایزات را در قالب نهاد حزبی سامان داده است و باید به رسمیت شناخته شود و در جبهه اصلاحات مورد احترام قرار گیرد.

آقای صادق خرازی رئیس شورای مرکزی حزب ندا، اصلاح‌طلبان را به افشاگری‌ تهدید کرده است. نظرتان درباره سخنان ایشان چیست؟

هر اظهارنظری باید در قالب اخلاق سیاسی صادر و اگر از آن تعّدی شود، از هر جهتی که باشد، تایید نمی‌شود و مورد نقد قرار می‌گیرد؛ چه از ناحیه ندا باشد چه از ناحیه دیگرانی باشد که ندا آنها را نقد می‌کند.

در واقع آنچه از روحیات "آقا صادق" احساس می‌کنیم، این است که ایشان آمده تا بخشی از نیروهای جوان‌تر اصلاحات را که ممکن بود بنا به دلایلی از عرصه فعالیت‌های سیاسی خارج شوند، یا به یک زندگی طبیعی برگردند یا شورشگری و یا ساختارشکنی کنند، هدایت، حمایت و مدیریت کرده که این کارشان مورد ستایش است.

اما برای تثبیت، تقویت و رشد و گسترش فعالیت ندا ما باید از وجوه اثباتی و ذاتی این ظرفیت استفاده کنیم و از طریق رفتارهای سلبی، طبیعتا به جایی نمی‌رسیم. ما باید خودمان را اثبات کنیم. اگر در کار حزبی به سمت نفی برویم، بیش از آنکه طرف مقابل را آسیب بزنیم، خودمان را از صحنه خارج کرده‌ایم. حتی در صحنه رقابت‌های جبهه‌ای نیز توصیه‌مان این است که هر مقدار بتوان، فصول مشترک را تقویت کرد، این پایبندی را باید به جدّ از خود نشان داد.

اگر آقای صادق خرازی بخواهد در انتخابات مجلس در لیست تهران باشد از او حمایت می‌کنید؟

من حتما از حضور آقای خرازی در لیست تهران دفاع می‌کنم.

آقای محمد هاشمی بنای برگشت به حزب کارگزاران را ندارد؟

مدتهاست ایشان را ملاقات نکرده‌ام اما این برادر بزرگوار، اعلام کرده‌‌اند، قصد بازگشت ندارند.

گفته می‌شود علت اصلی تصمیم آقای محمد هاشمی برای خروج از کارگزاران، تفکرات امثال آقای محمد قوچانی بود که عملاً به سمت لیبرالیسم تمایل پیدا کرده‌اند.

نه. اصلا بحث آقای قوچانی نبود. حضور آقای قوچانی در شورای مرکزی کارگزاران به تایید موسسین حزب رسیده بود که جناب آقای هاشمی هم از جمله موّسسین بودند.

گفته می‌شود که نظرات و رویکردها و مواضع آقای محمد هاشمی با بعضی از نظرات مانند مواضع آقای مرعشی دچار یک مشکلاتی بودند و آقای محمد هاشمی در برخی گفته‌های خود اظهار نگرانی کرده‌اند که کارگزاران به سرنوشت مشارکت و مجاهدین دچار شوند. 

می‌تواند از طرف آقای هاشمی محل نقد هم باشد که من هم در بخشی از مواضع نقد با ایشان همراهم. ولی آنچه در ظاهر، شاهد آن بودیم، آقای هاشمی ما را به سادگی ترک کرد ولی خود ایشان می‌گوید، اینگونه نیست و دلایلی دارند که براساس آینده‌نگری، همراهی با کارگزاران را مصلحت ندیدند.

اظهارنظر به عقیده ما آزاد است و باور ما این است، ان‌شاءالله تلقی آقای هاشمی با واقعیت تطبیق پیدا نکند اما حتی اگر آینده‌نگری ایشان بخواهد با واقعیت منطبق شود، توقع ما به عنوان عضو کوچکتر آن جمع این بود که ایشان به عنوان یک شخصیت جا افتاده، سیاسی، متدین و موّسس، باید در حزب بماند و از نظریه خود دفاع کند و اجازه ندهد، آن تصّوری که در ذهن ایشان به عنوان آفت مطرح است، رخ دهد.

آیا اصطلاح آقای مرعشی را که می‌گوید، کارگزاران یک حزب لیبرال است، می‌پسندید؟

مراد آقای مرعشی از لیبرالیسم آن باوری نیست که فلسفه غرب از آن دارد. ما خدمت ایشان گفت‌وگو کردیم و چون واژه لیبرالیسم کج‌تابی دارد، این لفظ را در شأن و در مصلحت کارگزاران نمی‌دانیم. پذیرفته شد که کارگزاران چنین عنوانی را برای خود به رسمیت نمی‌شناسد.

منبع: تسنیم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس